-
از پای فتــــــادیم چوآمد غــــــم هجران
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 21:14
آن ترک پری چهره که دوش از برما رفت آیا چه خــــــطا دید که از راه خطا رفت تا رفت مـــرا از نظرآن چشـــــم جــــهان بین کس واقف مانیست که ازدیده چه ها رفت برشمـــع نرفــت از گــــذر آتــش دل دوش آن دود که از سوز جـــــــگر برسرمارفت دور از رخ تو دم به دم از گــوشه چشـــمم سیلاب سرشـک آمد و طوفان بـــلا رفت از پای...
-
دو زلفانت گرم تار ربابم
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 19:52
دو زلفانت گرم تار ربابم دو زلفانت گرم تار ربابم چه میخواهی ازین حال خرابم ته که با مو سر یاری نداری چرا هر نیمه شو آیی بخوابم
-
کی درد و یکی درمان پسندد
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 19:47
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی درد و یکی درمان پسندد یک وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
-
فقط خوبی ها…
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 15:03
زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان میگذرد ما همه همسفر و رهگذریم آنچه باقیست فقط خوبی هاست فقط خوبی ها………..
-
یاد یاران
شنبه 15 مردادماه سال 1390 14:21
یاد یاران هرکجا باشند بر ما واجب است.ما رفیق نارفیق شهر غم ها نیستیم
-
هنگام نمازت
شنبه 15 مردادماه سال 1390 14:13
بنویس نام مرا در کف دستت ای دوست تا به هنگام نمازت نبری از یادم.
-
دلیل دادزدن
جمعه 14 مردادماه سال 1390 16:03
استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد میزنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند میکنند و سر هم داد میکشند؟ شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست میدهیم. استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست میدهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف...
-
یک شبی مجنون نمازش را شکست
جمعه 14 مردادماه سال 1390 15:35
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضـو در کوچهی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فـارغ از جام الستش کـرده بود سجدهای زد بر لب درگاه او پُر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کردهای بر صلیب عشق دارم کردهای جام لیلا را به دستم دادهای واندر این بازی شکستم دادهای نشتر عشقش به جانم میزنی دردم از لیـلاسـت...
-
تو از کدام جهان؟
جمعه 14 مردادماه سال 1390 15:20
تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم ؟ شب از هجوم خیا لت نمیبرد خوابم تو چیستی که من از موج هرتبسم تو بسان قایق سرگشته روی گردابم تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید؟ تو از کدام جهان؟ تو در کدام کرانه تو از کدام صدف؟ تو در کدام چمن همره کدام نسیم؟ تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه توآمدم ناگاه؟ چه کرد با دل من ان نگاه...
-
تو که گفتی دیونه قرار نیست برم
جمعه 14 مردادماه سال 1390 14:37
سلام تو که گفتی دیونه ،مینا قرار نیست جایی بره !؟................
-
باید فراموشت کنم
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 16:46
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم می شود آرام تلقین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود فکری برای این دل آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین خود را برای درک این صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست این جمله را با تلخی اش صدبار تضمین می کنم
-
تا کم شه از جرم خودم
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 16:43
قسم به عشقمون قسم همش برات دلواپسم قرار نبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد ، چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
-
برای آنکه باید باشد و نیست
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 16:23
یکی میپرسد اندوه تو چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟ برایش صادقانه می نویسم ! برای آنکه باید باشد و نیست
-
میروم خسته و افسرده و زار
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 15:04
میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانی خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه ی خویش می برم که در آن نقطه ی دور شستشویش دهم از رنگ گناه شستشویش دهم از کله ی عشق زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه ی امید مهال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله می لرزد می...
-
لحظه های ناگزیر دل بریدن
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 18:08
حال من دست خودم نیست دیگه آروم نمی گیرم دلم از کسی گرفته که می خوام براش بمیرم باز سرنوشت و انتهای آشنایی باز لحظه های غم انگیز جدایی باز لحظه های ناگزیر دل بریدن بازم اول راه و حس تلخ نرسیدن پای دنیای تو موندم مثل عاشقای عالم تا منو ببخشی آخر تا دلت بسوزه کم کم مثل آینه رو به رومه حس با تو بودن من دارم از دست تو میرم...
-
گناه ِ بیاراده
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 17:38
می شه خدا رو حس کرد تو لحظه های ساده تو اضطراب ِ عشق و گناه ِ بی اراده بی عشق عمر ِآدم بی اعتقاد میره هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره یک شب به باد میره وقتی که عشق آخر تصمیمش و بگیره کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره ترسیده بودم از عشق عاشق تر از همیشه هر چی محال میشد با عشق داره میشه انگار داره میشه عاشق نباشه آدم...
-
خداحافظ ای شعر شب های روشن
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 14:56
سلام ای غروب غریبانه ی دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شب های روشن خداحافظ ای قصه ی عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن عشق خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من تو را می سپارم به دل های خسته تو را می سپارم به مینای...
-
برای تو چه آسان بود
شنبه 8 مردادماه سال 1390 22:26
خداحافظ برای تو چه آسان بود ولی قلب من از این واژه لرزان بود خداحافظ برای تو رهایی داشت برای من غم تلخ جدایی داشت
-
می داند او را می فریبم
شنبه 8 مردادماه سال 1390 22:01
من آن مجنون تنهای غریبم که از سهم دو دستت بی نصیبم به دل گفتم که روزی خواهی آمد و دل می داند او را می فریبم
-
از کجا میدانستم که مسافری؟
شنبه 8 مردادماه سال 1390 21:58
نه چتر داشتی نه روزنامه نه چمدان که عاشقت شدم...... از کجا باید می دانستم مسافری؟؟؟!!
-
خداحافظ
شنبه 8 مردادماه سال 1390 21:30
خداحافظ تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ بدون تو گمان کردی که می مانم؟ خداحافظ بدون من یقین دارم که می مانی.....
-
نگفتم چرا
شنبه 8 مردادماه سال 1390 20:01
به قلبم نشستی نگفتم چرا؟؟؟ دلم رو شکستی نگفتم چرا؟؟؟ یکی خواب شب های من را ربود چو دیدم تو هستی نگفتم چرا؟؟؟